پیش از تشریح نرخ سرمایهگذاری مجدد در کسب و کار خانوادگی، ابتدا با مفهوم نرخ سرمایهگذاری مجدد آشنا شوید. نرخ سرمایهگذاری مجدد (Reinvestment rate) به نرخی اطلاق میشود که نقدینگیها یا سودهای دریافتی از یک سرمایهگذاری دوباره در همان سرمایهگذاری یا در فرصت سرمایهگذاری دیگری سرمایهگذاری میشوند. این نرخ نشاندهنده درصدی از نقدینگیها است که به جای توزیع در میان سرمایهگذاران، دوباره در کسب و کار سرمایهگذاری میشوند. نرخ سرمایهگذاری مجدد در ارزیابی بازده کلی یک سرمایهگذاری در طول زمان اهمیت دارد، زیرا بر تأثیر ترکیب و پتانسیل رشد سرمایهگذاری تأثیر میگذارد. افزایش نرخ سرمایهگذاری مجدد میتواند منجر به افزایش بازدهی بلندمدت گردد، زیرا سرمایههایی که دوباره سرمایهگذاری میشوند، به تولید بازدهی اضافی ادامه میدهند.
نرخ سرمایهگذاری مجدد در کسب و کار خانوادگی به نرخی اطلاق میشود که سودها یا درآمدهای تولید شده توسط کسب و کار دوباره در همان کسب و کار برای رشد و توسعه بیشتر سرمایهگذاری میشوند. این سرمایهگذاری میتواند اشکال مختلفی از خود بگیرد، از جمله سرمایهگذاری در تجهیزات جدید، گسترش فعالیتها، استخدام کارکنان بیشتر، راهاندازی محصولات یا خدمات جدید، یا بهبود زیرساختهای موجود. نرخ سرمایهگذاری مجدد در کسب و کار خانوادگی برای حفظ و گسترش کسب و کار در طولانیمدت بسیار حیاتی است، زیرا این امکان را فراهم میکند تا کسب و کار در بازار رقابتی باقی بماند. با بکارگیری سودهای حاصل در کسب و کار، کسب و کار خانوادگی میتواند رشد و موفقیت خود را برای نسلهای آینده تضمین کند.
مالکان و سرمایهگذاران از این نرخ برای ارزیابی عملکرد مالی کسب و کار و تصمیمگیریهای مربوط به سرمایهگذاریهای آینده استفاده میکنند. افزایش نرخ سرمایهگذاری مجدد نشان دهنده بهبود عملکرد مالی و افزایش سودآوری است. برای تصمیمگیری در مورد سرمایهگذاری مجدد، مالکان کسب و کار خانوادگی باید به دقت به مسئلهی سرمایهگذاری مجدد نگاه کنند. نرخ سرمایهگذاری مجدد یک معیار مهم است که به مالکان کمک میکند تا تصمیمگیریهای مالی را انجام دهند. این نرخ نشان میدهد که چه میزان از سودهای کسب و کار باید دوباره سرمایهگذاری شود تا به بهبود عملکرد و ارزش کلی کسب و کار کمک کند.
یک نمونه واقعی از نرخ سرمایهگذاری مجدد در کسب و کار خانوادگی
سالیان سال، بتانی دربارهی کسب و کار خانوادگیاش که یک شرکت فناور موفق نسل سوم بود، سؤالات زیادی نمیپرسید. بتانی شغلی را به عنوان یک معلم و خارج از کسب و کار خانوادگی در پیش گرفته بود، اما به این موضوع افتخار میکرد که کسب و کار تحت مدیریت عمویش به سرعت و به شکل سودآوری رشد کرده است. او اطمینان داشت که عمویش هم برای کسب و کار و هم برای خانواده تصمیمات درستی میگیرد. از دیرباز، این کسب و کار ارزش زیادی روی کاغذ برای مالکان ایجاد کرده بود، اما سود سهام نسبتاً کمی را توزیع کرده بود.
زمانی که عموی او تصمیم گرفت کنترل امور را به اولین مدیر عامل اجرایی غیرخانوادگی بسپارد، بتانی میدانست زمان آن رسیده است که به عنوان یک مالک مشارکت بیشتری داشته باشد، اما مطمئن نبود چگونه این کار را انجام دهد. کسب و کار رونق داشت و شروع به تولید نقدینگی زیادی کرده بود. اکنون هیئت مدیره و مدیر عامل جدید در مورد اساسیترین سؤال برای هر کسب و کار راهنمایی میخواستند: مالکان از کسب و کار خود چه میخواهند؟
وقتی بتانی از مدیر ارشد مالی درخواست کرد تا او را در جریان آخرین اطلاعات مربوط به امور مالی قرار دهد، وی یک کلاسور ضخیم مملو از گزارشهایی با فونت ریز برای او آورد و شرایط مالی، اعداد و ارقام، و «شاخصهای عملکرد» را پشت سر هم فهرست کرد که پیگیری آنها دشوار بود. او بعداً آنها را «یاوههای مالی» خواند. بتانی نمیدانست که این اعداد چگونه میتوانند به او به عنوان مالک کمک کنند تا بر تصمیمگیریها تأثیر بگذارد. او میدانست به روشی نیاز دارد تا بر بههمریختگیهای مالی فائق بیاید و چراغ راهی برای شروع سفر خود پیدا کند.
تجربهی بتانی در میان آن دسته از مالکان خانواده که در کسب و کار خود فعالیت ندارند، اما همچنان میخواهند به عنوان مالک مشارکت داشته باشند، متداول است. خبر خوب این است که آنها مجبور نیستند در جریان آن گزارشهای انبوه باشند. ما معتقدیم مالکان میتوانند با تمرکز بر یک عدد شروع کنند: نرخ سرمایهگذاری مجدد. هانگونه که گفته شد، منظور از «نرخ سرمایهگذاری مجدد»، درصدی از تمام سودهایی است که به جای توزیع بین مالکان، در کسب و کار قبلی یا سرمایهگذاریهای جدید دوباره سرمایهگذاری میشوند. بررسیها نشان میدهد که خانوادهها از نامهای مختلفی برای «نرخ سرمایهگذاری مجدد» استفاده میکنند، مانند DCF (تنزیل جریان نقدی). و تغییراتی جزئی در نحوهی محاسبهی نرخ سرمایهگذاری مجدد داشتهاند. اما آنها اساساً یک چیز را اندازهگیری میکنند – تصمیم بسیار مهمی که مالکان دربارهی میزان سرمایهگذاری مجدد و میزان توزیع اتحاذ میکنند.
هیچ عدد دیگری نیت مالکان را بهتر از این بیان نمیکند. نرخ سرمایهگذاری مجدد در کسب و کار خانوادگی، پاسخ – صریح یا ضمنی – به این سؤال است: ما به عنوان مالک تا چه اندازه متعهد هستیم که سرمایهی خود را باز هم در این کسب و کار سرمایهگذاری کنیم؟ وقتی کسب و کارهای خانوادگی به جای سود یا سود سهام بر نرخ سرمایهگذاری مجدد تمرکز میکنند، بیشتر به هدف («چرا ما مالک این داراییها با یکدیگر هستیم؟») و بازگشت سرمایه («کسب و کار چگونه میتواند از این سرمایهها استفاده کند؟») توجه نشان میدهد تا یک منبع ایجاد نقدینگی برای سود سهام («چه چیزی به دست میآورم؟»). نرخ سرمایهگذاری مجدد میتواند نشان دهد که آیا کسب و کار خانوادگی شما در مسیری پایدار برای رشد قرار دارد یا همهی داراییهای خود را به انتها رسانده است. و از همه مهمتر، برای درک نرخ سرمایهگذاری مجدد، نیازی به مشارکت در عملیات روزانه یا داشتن دفاتر و گزارشهای امور مالی شرکت ندارید.
♦♦ برای آشنایی بیشتر با مفهوم کسب و کار خانوادگی پایدار، مقاله کسب و کار خانوادگی پایدار راهاندازی کنید! را بخوانید.
چرا نرخ سرمایهگذاری مجدد بسیار مهم است؟
در بسیاری از کسب و کارهای نسل اول که بنیانگذار در تلاش است میراثی برای خانوادهی خود بسازد، اغلب شاهد نرخ سرمایهگذاری مجدد 95 درصد یا بیشتر هستیم. تقریباً تمام وجوه نقد موجود دوباره در این کسب و کار سرمایهگذاری میشود. از همان ابتدا، چنین مالکانی سرمایهگذاری هنگفتی را برای رشد یک کسب و کار بزرگ و پررونق انجام میدهند.
در یک مورد نامتعارف، یک بنیانگذار موفق شرکت املاک و مستغلات در شهر نیویورک، علیرغم رشد کسب و کاری به ارزش بیش از 30 میلیون دلار، در یک آپارتمان دوخوابه در کوئینز زندگی میکرد، هرگز سود سهام دریافت نکرد، و به ندرت حقوق میگرفت. آنها تا حد زیادی با درآمد همسرش زندگی خود را میگذراندند. او میخواست هر چه میتوانست دوباره سرمایهگذاری کند و این کار را هم کرد. در مقایسه با کسب و کارهای غیرخانوادگی، بسیاری از شرکتهای فناور با رشد بالا سالیان متمادی در طول مرحلهی رشد بالا سود سهام پرداخت نمیکنند. نرخ سرمایهگذاری مجدد آنها اغلب 100٪ است. همانند بنیانگذار کوئینز، هدف اصلی آنها اولویت دادن به رشد است.
از سوی دیگر، شاهد برخی کسب و کارهای خانوادگی با نرخ سرمایهگذاری مجدد نزدیک به صفر درصد بودهایم. به عنوان مثال یک مالک که دارای یک برند فوقالعادهی خدمات مصرفکننده با چشم انداز رشد عالی بود. مالکان (خواهر و برادری که کسب و کاری را که پدرشان شروع کرده بود، رشد داده بودند)، گرفتار یک درگیری خانوادگی دائمی و مخرب بودند. پس از سالها تلاش برای همکاری و مالکیت این کسب و کار، در نهایت تصمیم گرفتند تمام سرمایهای را که میتوانستند برداشته و جهت تنوعبخشی بین خود تقسیم کنند. آنها نرخ سرمایهگذاری مجدد خود را نزدیک به صفر تعیین کردند. آنها بر این باور بودند که اگر با یکدیگر مالک شرکت باشند، در نهایت کار به شکایتهای مخرب (که به تعدادی از آنها تهدید شده بودند) میرسد که آیندهی کسب و کار مشترک آنها را به خطر میاندازد. آنها کسب و کار خود را به یک «گاو شیرده» تبدیل کردند که آن را دوشیده و خود را در مسیر فروش نهایی کسب و کار به مالکان دیگر قرار دادند. این تصمیم به این معنی بود که آنها به جای شرکت، رشد ثروت شخصی خود را در اولویت قرار دادند.
اکثر مالکان مؤخر در این شرایط به سر نمیبرند. اما جایی که آنها نرخ سرمایهگذاری مجدد را تعیین میکنند، هنوز بهترین نشانهی نیت آنها برای کسب و کار در بلندمدت است. ما اغلب شاهد بروز یک تنش طبیعی در مراحل بعدی کسب و کارهای خانوادگی چندنسلی بین مالک–گردانندگان و مدیریت (که معمولاً ترجیح میدهند بیشتر در کسب و کار سرمایهگذاری مجدد شود) و مالکانی هستیم که در کسب و کار روزمره مشارکت ندارند (که ممکن است خواهان جریان نقدی بیشتری از کسب و کار باشند، چه برای درآمد و چه برای سرمایهگذاری مجدد آن در جای دیگر).
دریافت سودهای صفر یا کم برای ذینفعان نسل سوم غیرمعمول نیست، زیرا مالکان سعی میکنند به نیت بنیانگذار احترام بگذارند یا به ساختارهایی که بیشتر سود را به شرکت باز میگرداند اعتماد کنند. برای مثال، مالکان یک کسب و کار خانوادگی به ارزش بیش از 100 میلیون دلار، سود مالی سالانهی تقریباً صفر دریافت میکنند. بیش از حد بالا بردن نرخ سرمایهگذاری مجدد در کسب و کار خانوادگی میتواند موجب شود مالکان به این فکر کنند که «پس مالکیت این کسب و کار خانوادگی چه فایدهای دارد؟» آنها روی کاغذ ثروتمند هستند، اما نه در زندگی روزمره، و احساس مالکیت روانی کمی بر کسب و کار خانوادگی خود پیدا میکنند. ما اغلب دیدهایم که این امر منجر به درخواستهایی برای فروش کسب و کار یا خروج افراد میشود.
در درازمدت، هیچ کدام از این دو حالت برای اکثر کسب و کارهای خانوادگی سودمند نیستند.
چگونه نرخ سرمایهگذاری مجدد مناسب را برای کسب و کار خانوادگی خود تنظیم کنید
بنابراین چگونه نرخ سرمایهگذاری مجدد مناسب را برای کسب و کار خانوادگی خود تعیین کنید؟ بسیاری از گروههای مالک، تنش پایین نگه داشتن سود سهام را احساس میکنند. آنها اغلب میخواهند حداقل به اندازهی ثروتی که تجربه کردهاند به ازای هر فرد به نسل بعدی منتقل کنند. برای انجام این کار، اکثر کسب و کارهای خانوادگی نیاز به رشد 5 درصدی در سال در مدت زمان حقیقی (بسته به تعداد فرزندان در نسل بعدی) دارند. چنین رشدی معمولاً مستلزم سرمایهگذاری مجدد پایدار و ارزشمند است.
براساس مطالعاتی که از سوی هاروارد انجام شده است، کسب و کارهای خانوادگی سالم و چندنسلی معمولاً نرخ سرمایهگذاری مجدد را بین 75 تا 90 درصد تعیین میکنند تا اهداف رشد مستمر را به تعادل رسانده و به مالکان اجازه دهند تا از بخشی از ثروتی که ایجاد میکنند لذت ببرند. به عبارت دیگر، مالکان متعهد به تأمین «اکسیژن» فراوان برای کسب و کار به منظور رشد بلندمدت هستند و در عین حال امکان رشد ثروت متمایز خانواده خارج از کسب و کار را نیز فراهم میکنند. اگر مالکان نرخ سرمایهگذاری مجدد را کمتر از 75 درصد تعیین کنند، معمولاً نشاندهندهی این است که به جای سرمایهگذاری مجدد در آیندهی کسب و کار خانوادگی، تمایل به بسط و متنوعسازی آن دارند.
نرخ سرمایهگذاری مجدد در کانون چیزی قرار دارد که ما آن را «استراتژی مالک» مینامیم – بیان مقصود و اهداف شما به عنوان مالک. مالکان تأثیرگذار با همدیگر تصمیم میگیرند که چگونه در مبادلات بین اهداف خود برای رشد در کسب و کار، نقدشوندگی برای خود، و تمایل به حفظ کنترل بر چگونگی بازتاب ارزشهای خانوادهی خود در کسب و کار تعادل ایجاد کنند. برخلاف شرکتهای سهامی عام که باید روی به حداکثر رساندن رشد ارزش سهام خود تمرکز کنند، کسب و کارهای خانوادگی خصوصی میتوانند موفقیت را بر اساس شرایط خود تعریف کنند. نرخ سرمایهگذاری مجدد، نقطه تمرکز عمدهی استراتژی مالکان است: در این جا چیزی است که به آن اولویت میدهیم و در این جا مبادلاتی وجود دارد که مایل به انجام آن هستیم.
مسلماً هر کسب و کاری دارای نرخ سرمایهگذاری مجدد است. اما عدم تمرکز و انتخاب تعمدی در رابطه با میزان سرمایهگذاری مجدد در کسب و کار که منعکسکنندهی اولویتهای مالکان خانواده است، میتواند نتایج ناخواستهای به همراه داشته باشد.
با استفاده از این ابزار استراتژیک، میتوانید بحثهای سازندهای بین مالکان – و سپس با هیئت مدیره و تیم مدیریتی – در مورد اهداف خود برای کسب و کار داشته باشید. در این جا سؤالاتی وجود دارد که مالکان کسب و کار باید بپرسند:
1 . نرخ سرمایهگذاری مجدد سابق ما چه قدر است؟ ممکن است شما آگاهانه این نرخ را تعیین نکرده باشید، اما آن را دارید. این عدد در مورد نیتهای سابق مالکان چه میگوید؟
2 . پیامدهای عددی که اکنون تعیین شده است کداماند؟ آیا نرخ سرمایهگذاری مجدد فعلی شما منجر به نارضایتی مالکان، سرمایهگذاری پایین در کسب و کار، یا سرمایهگذاری تجاری هدررفته میشود؟
3 . ما به عنوان مالک چه میخواهیم؟ جهت تعیین نرخ سرمایهگذاری مجدد مناسب برای کسب و کار خود، بحث دربارهی استراتژی مالک و این که چه مبادلاتی را میخواهید انجام دهید ضروری است. آیا مالکان همراستا هستند؟ آیا نرخ، انعکاسی از توافق مشترک دربارهی اهداف مالکان است؟
4 . چه چیزی در تغییر نرخ سرمایهگذاری مجدد در کسب و کار خانوادگی دخیل است؟ نرخ سرمایهگذاری مجدد معمولاً تصمیمی است که مختص گروههای مالک میباشد. انتظار نداشته باشید که همهی مالکان به سرعت با یکدیگر هماهنگ شوند، زیرا احتمالاً اهداف و تجربیات متفاوتی خواهید داشت. آیا میتوانید کاری کنید که اکثریت یا حتی اکثریت مطلق مالکان با شما به توافق برسند؟
زمانی که به عنوان مالک به این مسائل رسیدگی کردید، میتوانید افکار خود را با هیئت مدیره و تیم مدیریت به اشتراک بگذارید. واکنش آنها به تغییر نرخ سرمایهگذاری مجدد را مشخص کنید – بپرسید که با نرخ بالاتر چه کاری انجام خواهند داد تا دریابند چگونه و کجا رشد بلندمدت شرکت را هدایت کنند. و در نهایت، هنگامی که تصمیم خود را در مورد نرخ سرمایهگذاری مجدد در کسب و کار خانوادگی گرفتید، یک چرخهی ردیابی و یادگیری را تنظیم کنید. این تصمیم را هر سال با مالکان و هیئت مدیره بررسی کنید.
قدرت نرخ سرمایهگذاری مجدد در کسب و کار خانوادگی شما
زمانی که بتانی فهمید نرخ سرمایهگذاری مجدد چه ابزار قدرتمندی میتواند باشد، شروع کرد به جستجوی این که در کجا میتواند بیشترین ارزش را به کسب و کار خانوادگی خود به عنوان مالک بیافزاید. او میخواست این کسب و کار به رشد خود ادامه دهد و متعهد شد که نرخ بالای سرمایهگذاری مجدد را برای اثبات و حمایت از این هدف حفظ کند. پس از بحثهای فراوان، سایر مالکان نیز موافقت کردند.
او وقتی پی برد که صراحتاً انتخاب کرده تا سرمایهگذاری مجدد سرمایهاش را در کسب و کار برای رشد انجام دهد، به وی انگیزه داد که فهم بهتری از نحوهی سرمایهگذاری و پیگیری پیشرفت آن داشته باشد. هیئت مدیره هم انگیزه پیدا کرده بود. پس از بازنشستگی عمو، آنها در نهایت ایدهی روشنی از آن چه بتانی و سایر مالکان میخواستند– و تعهد آشکار مالکان به مبادلات لازم برای امکانپذیر کردن آن به دست آوردند. پس از یک دورهی وقفه، هیئت مدیره به توانمندی لازم برای ایجاد استراتژیها و برنامهها برای دستیابی به اهداف مالکان رسید. تمرکز بر نرخ سرمایهگذاری مجدد، تعهد او به رشد شرکت را آشکار ساخت و تکیهگاهی بود که بتانی برای شروع ترقی خود در مشارکت معنادارتر به عنوان مالک به آن نیاز داشت.