
تعارض در فضای کسبوکار موضوعی اجتنابناپذیر است، اما اغلب میتوان آن را مدیریت و حل کرد؛ به شرطی که ریشههای آن را بهدرستی بشناسیم. در بنگاههای خانوادگی، بسیاری از چالشها نه از اختلافات فردی یا روابط شخصی، بلکه از تعارض ساختاری در حاکمیت کسبوکارهای خانوادگی سرچشمه میگیرند. نسل قدیمیتر معمولاً با نیت خیرخواهانه و بدون آگاهی، قواعدی را وضع میکند یا تقسیم مالکیتی را انجام میدهد که در عمل، نسل بعدی را در معرض اختلافهای پایدار قرار میدهد. توافقهای حقوقی پیچیده، نصابهای سنگین برای تصمیمگیری یا نحوه نامتوازن توزیع سهام از جمله عواملی هستند که این نوع تعارض را تشدید میکنند.
با این حال، هیچ خانوادهای محکوم به گرفتار ماندن در چنین شرایطی نیست. چه بهعنوان مالک ارشد بخواهید آیندهای پایدار برای نسل بعد بسازید و چه بهعنوان وارث مسئولیت کسبوکار خانوادگی را بر دوش گرفته باشید، میتوانید با شناسایی و اصلاح تعارض ساختاری در حاکمیت کسبوکار خانوادگی، مسیر تصمیمگیری را روانتر کنید. این اقدام نه تنها به بهبود کارایی سازمان کمک میکند، بلکه روابط خانوادگی را نیز از فشارهای ناشی از بنبستهای ساختاری حفظ خواهد کرد.
فهرست مطالب
تعارض ساختاری چیست؟
تعارض ساختاری (Structural Conflict) نوعی اختلاف یا بنبست است که ریشه در طراحی سازوکارها، قراردادها، ساختارهای مالکیت یا فرآیندهای حاکمیتی دارد نه در رفتار یا خصایص شخصی افراد. در واقع، حتی با وجود نیتهای خوب، اگر خودِ سیستم طوری طراحی شده باشد که مانع تصمیمگیری، ایجاد توازن یا همکاری شود، بهتدریج به همگرایی آسیب میرساند. این تعارضها حتی در محیطهایی با روابط خانوادگی صمیمی، میتوانند ساختار تصمیمگیری را فلج کنند. نمونههای رایج عبارتاند از:
- الزام به اجماع کامل (مثلاً ۷۵٪ یا ۱۰۰٪) برای هر تصمیم مهم؛
- تقسیم مساوی سهام میان فرزندان بدون توجه به نقش و توان مدیریتی آنها؛
- بندهایی مثل «اعلان فروش» که میتواند در هر لحظه یک شریک را مجبور به خروج کند؛
- طراحی مالکیتی که اعضای خانواده را به رقبای مستقیم برای منابع و سرمایه تبدیل میکند.
اهمیت تعارض ساختاری در حاکمیت کسبوکارهای خانوادگی
۱. تمایز با تعارضهای بینفردی
بسیاری از اختلافها در کسبوکارهای خانوادگی در ظاهر شبیه دعواهای شخصی به نظر میرسند، اما در واقع ریشه در ساختار دارند. اگر تعارض بهاشتباه شخصی تلقی شود، معمولاً خانواده تلاش میکند با تغییر افراد یا اصلاح روابط مشکل را حل کند، در حالیکه مشکل همچنان پابرجاست. اهمیت تشخیص این تمایز در آن است که رویکرد حل مسئله تغییر میکند: اگر منبع تعارض ساختاری باشد، باید قوانین، قراردادها یا فرآیندهای تصمیمگیری اصلاح شوند. این شناخت، نخستین گام برای مدیریت موفق اختلافها و پیشگیری از بنبستهای فرسایشی است.
۲. پیامدهای جدی کسبوکاری
تعارض ساختاری اگر به موقع شناسایی و مدیریت نشود، میتواند پیامدهای بسیار سنگینی برای کسبوکار به همراه داشته باشد. بنبستهای ساختاری روند تصمیمگیری را کند یا کاملاً فلج میکنند و در نتیجه فرصتهای سرمایهگذاری و توسعه از دست میرود. این وضعیت میتواند به بیاعتمادی مشتریان و حتی خروج کارکنان کلیدی منجر شود. تجربه نشان داده است که بسیاری از مدیران حرفهای غیرخانوادگی تمایلی ندارند در سازمانهایی فعالیت کنند که تصمیمگیری در آنها دائماً بهدلیل اختلافات ساختاری متوقف میشود. بنابراین، تعارض ساختاری بهطور مستقیم بر عملکرد مالی و رقابتپذیری شرکت اثر منفی دارد.
۳. نقص در برنامهریزی جانشینی
یکی از مهمترین آزمونهای هر کسبوکار خانوادگی، انتقال موفق مالکیت و مدیریت از یک نسل به نسل بعدی است. اگر ساختارهای حاکمیتی شفاف نباشند یا بر اساس روابط شخصی بنا شده باشند، این انتقال با بحران روبهرو خواهد شد. در بسیاری از موارد، اختلافات بر سر سهام یا نحوه تصمیمگیری باعث میشود نسل جدید نتواند کسبوکار را بهدرستی ادامه دهد. به همین دلیل، وجود تعارض ساختاری میتواند عامل اصلی شکست در برنامهریزی جانشینی باشد؛ عاملی که نه تنها آینده شرکت، بلکه انسجام خانواده را نیز تهدید میکند.
۴. نیاز به بازتعریف ساختار مشارکت
یکی دیگر از دلایل اهمیت پرداختن به تعارض ساختاری این است که این تعارض نشاندهنده ضرورت بازتعریف قواعد مشارکت میان اعضای خانواده است. وقتی قراردادها یا رویههای قدیمی دیگر با شرایط روزگار و اندازه کسبوکار هماهنگ نیستند، به جای تسهیل همکاری، تبدیل به مانع میشوند. بازنگری در این ساختارها و تدوین اسناد جدید مانند منشور خانوادگی یا آییننامههای رسمی مشارکت، به خانوادهها کمک میکند تا مسیر روشنی برای تصمیمگیری و حل اختلاف داشته باشند. این بازتعریف، نه تنها مشکلات جاری را کاهش میدهد بلکه مانع انتقال تعارضها به نسلهای بعدی نیز میشود.
۵. پیوند با سرمایه اجتماعی خانوادگی
سرمایه اجتماعی خانواده – شامل اعتماد، احترام متقابل و انسجام – یکی از مهمترین داراییهای نامشهود در کسبوکارهای خانوادگی است. تعارض ساختاری اگر ادامه یابد، این سرمایه را بهشدت تضعیف میکند. وقتی اعضای خانواده بارها درگیر بنبستهای ساختاری میشوند، به تدریج نگاه «ما در برابر آنها» جایگزین حس همکاری میشود. این تغییر ذهنیت میتواند اثرات بلندمدت بر روابط خانوادگی، انتقال ارزشها به نسل بعد و حتی هویت مشترک خانواده داشته باشد. در مقابل، شناسایی و حل تعارض ساختاری به تقویت سرمایه اجتماعی کمک میکند و باعث میشود اعضای خانواده با همدلی و اعتماد بیشتری آینده کسبوکار را دنبال کنند.

نمونهای واقعی از تعارض ساختاری در خانواده شیپ
در یکی از جلسات فصلی مالکان، کانر با ناراحتی به برادرش لیام گفت:
شاید بهتر باشد کلاً این شرکت را بفروشیم.
این جمله پس از پنجمین جلسهای بود که بحثها درباره تغییر اعضای مستقل هیئتمدیره با بنبست مواجه شد. آنها و دو برادر دیگرشان (دن و مت) برای ماهها نتوانسته بودند به توافق برسند.
چهار سال پیش اما، اوضاع کاملاً متفاوت بود. برادران شیپ – نسل سوم در کسبوکار خانوادگی تجهیزات سنگین – بسیار نزدیک بودند، از بحث درباره تصمیمهای بزرگ لذت میبردند و تقریباً همیشه به توافق میرسیدند. بعد از فوت غیرمنتظره پدرشان، نگرانی خاصی وجود نداشت؛ چرا که والدین، سهام شرکت را به طور مساوی میان چهار فرزند تقسیم کرده بودند. پدرشان حتی تصور میکرد که شرط قانونی کسب ۷۶ درصد رأی موافق برای تصمیمهای کلان هیچگاه مشکلی ایجاد نمیکند، زیرا برادران با یکدیگر هماهنگ بودند.
اما همین شرط قانونی – که عملاً نیازمند اجماع کامل هر چهار برادر برای هر تصمیم مهم بود – به مرور به مانعی خطرناک تبدیل شد. بهویژه بعد از یک خرید ناموفق و پرتنش که باعث شکاف و ایجاد جبهههای متخاصم بین آنها شد. در نبود پدر، که نقش نیروی تثبیتکننده و جمعکننده اختلافها را ایفا میکرد، اختلافها تشدید شد. سوءتفاهمها و اتهامزنیها افزایش یافت و سالها هیچ تغییر معناداری با اجماع کامل صورت نگرفت. در نتیجه، روابط برادران آسیب دید و کسبوکار نیز به سرعت دچار رکود شد؛ سهم بازار کاهش یافت، مشتریان از دست رفتند و سود شرکت به شدت افت کرد.
تعارض ساختاری؛ پدیدهای رایج در کسبوکارهای خانوادگی
تجربه خانواده شیپ منحصر به فرد نیست. بارها دیده شده که بهترین نیتهای نسل قدیمی، نسل بعدی را در معرض تعارض ساختاری در حاکمیت کسبوکارهای خانوادگی قرار داده است. تعارضی که نه از رفتارها و روابط شخصی، بلکه از قواعد حقوقی و ساختار توزیع مالکیت نشئت میگیرد.
با این وجود، کسبوکار خانوادگی الزاماً محکوم به گرفتار شدن در چنین تعارضی نیست. چه به عنوان مالکان ارشد بخواهید آیندهای پایدار برای فرزندانتان بسازید و چه به عنوان نسل جدید بخواهید کسبوکار خانوادگی را ادامه دهید، میتوانید با شناسایی تعارضهای ساختاری پنهان، شرایط را برای تصمیمگیری مؤثر و سازنده مهیا کنید.
منابع تعارض ساختاری در حاکمیت کسبوکارهای خانوادگی
اغلب اختلافات میان اعضای خانواده در کسبوکارهای خانوادگی به اشتباه ناشی از رفتارهای فردی یا بدبینی و لجبازی یک یا چند نفر تلقی میشود. تصور میشود که مشکل از افراد مسئلهساز است. در حالیکه در بسیاری موارد، ریشه اصلی اختلافها در تعارض ساختاری در حاکمیت کسبوکارهای خانوادگی نهفته است؛ تعارضی که به جای منشأ رفتاری یا شخصی، از دل ساختارهای حقوقی، مالکیتی یا سازمانی بیرون میآید.

نمونه اول: خانواده شیپ و مسئله کنترل
در خانواده شیپ، تعارض ساختاری از مسئلهی کنترل آغاز شد. ساختار تصمیمگیری و شرطهای قانونی به شکلی طراحی شده بود که بدون اجماع کامل امکان تصمیمگیری وجود نداشت. این الزام نهایتاً اختلافات پنهان را آشکار و روابط خانوادگی و روند کسبوکار را دچار اختلال کرد.
نمونه دوم: دو خواهر فرانسوی و قرارداد شراکت
نمونه مشابهی در یک شیرینیپزی خانوادگی فرانسوی دیده شد. دو خواهری که مالک کسبوکار بودند، توافقی قدیمی داشتند: یکی تقسیم میکند، دیگری انتخاب؛ روشی که در کودکی برای تقسیم کیک به کار میبردند. آنها این قاعده را وارد قرارداد شراکت خود کردند. طبق این قرارداد، هر خواهر میتوانست اعلان فروش صادر کند و قیمت مشخصی پیشنهاد دهد. طرف مقابل باید ظرف ۹۰ روز تصمیم میگرفت که یا سهم ۵۰ درصدی خود را به همان قیمت بفروشد یا سهم خواهرش را به همان قیمت بخرد.
این قرارداد در ابتدا عادلانه به نظر میرسید. اما سالها بعد، زمانیکه کسبوکارشان پس از نمایش در یک سریال پرمخاطب HBO به شدت رونق گرفت، این بند قراردادی به منبع تعارض ساختاری بدل شد. هر لحظه امکان داشت یک خواهر قیمتی اعلام کند که طرف دیگر یا توان خرید آن را نداشته باشد یا ناچار شود از شراکت خارج شود. این بند مثل دکمه هستهای عمل میکرد که اضطراب دائمی ایجاد کرده بود. کارکنان و تأمینکنندگان تصور میکردند مشکل شخصی است، اما در واقع ساختار حقوقی عامل اصلی اختلاف بود.
نمونه سوم: تعارض ساختاری ناشی از منافع اقتصادی
در نمونهای دیگر، نسل قدیمی یک کسبوکار خانوادگی شرکت را به سه بخش تقسیم کرد. هر دختر مالک سهم بزرگتری در یک بخش و سهم کوچکتری در دو بخش دیگر شد. این طراحی مالکیتی سبب شد هر کدام به جای حمایت متقابل، برای جذب سرمایه و منابع رقابت کنند. به این ترتیب، تعارض ساختاری در حاکمیت کسبوکار خانوادگی نه تنها باعث رقابت ناسالم شد، بلکه گاهی حتی به زیان فردی آنها نیز تمام گردید.
پیامدهای تعارض ساختاری و تثبیت آن
تعارضهای ساختاری، چه ناشی از کنترل باشند، چه از منافع اقتصادی یا طراحی سازمانی، معمولاً به مرور زمان تشدید میشوند. داستانها و گلایهها از نسلی به نسل دیگر منتقل شده و فضای ما در برابر آنها را در فرهنگ خانواده نهادینه میکنند.
وقتی یک کسبوکار در چنین چرخهای گرفتار شود، تصور تغییر و بهبود روابط بسیار دشوار میشود. همانطور که در مورد برادران شیپ پس از سالها اختلاف، هیچ نشانهای از بهبود در روابط آنها دیده نمیشد.
چرا شناخت منشأ ساختاری اهمیت دارد؟
- پیامدهای تعارض ساختاری
- خروج اختلافها از کنترل و آسیب به شهرت
وقتی تعارض ساختاری شناسایی نشود، بهمرور از سطح جلسات داخلی فراتر میرود و به اختلافات آشکار در انظار عمومی بدل میشود. چنین وضعیتی میتواند اعتبار برند خانوادگی را مخدوش کرده و حتی اعتماد مشتریان کلیدی را از بین ببرد. در بسیاری از کسبوکارهای خانوادگی، این بیاعتمادی بیرونی از خود تعارض داخلی آسیبزاتر است.
- فلج تصمیمگیری و فرصتسوزی
ساختارهای ناکارآمد، مانند الزام به اجماع کامل یا بندهای پیچیدهی مالکیت، اغلب تصمیمگیری را کند یا متوقف میکنند. نتیجه آن است که فرصتهای سرمایهگذاری، توسعه بازار یا تغییرات استراتژیک از دست میرود. این مسئله بهطور مستقیم بر رشد و سودآوری شرکت اثر منفی دارد و گاهی آینده کسبوکار را به خطر میاندازد.
- تضعیف انسجام داخلی خانواده
وقتی منبع تعارض اشتباه شناسایی شود و اعضا یکدیگر را مقصر بدانند، روابط خانوادگی بهسرعت فرسوده میشود. با گذر زمان، این شکافها به نسلهای بعد نیز منتقل شده و در فرهنگ خانواده نهادینه میشوند. در نتیجه، اختلافها از سطح تجاری فراتر رفته و پیوندهای خانوادگی را نیز تضعیف میکنند.
- هزینههای پنهان تعارض ساختاری
- از دست رفتن استعدادها و نیروهای کلیدی
کارکنان حرفهای غیرخانوادگی بهشدت از محیطهای پرتنش دوری میکنند. اگر فضای کاری دائماً تحت تأثیر اختلافهای حلنشده باشد، بهترین استعدادها سازمان را ترک کرده و هزینههای جذب و آموزش نیروهای جدید افزایش مییابد. این مسئله توان رقابتی شرکت را بهطور جدی کاهش میدهد.
- افزایش هزینه سرمایه و کاهش ارزش شرکت
بازار سرمایه و سرمایهگذاران بهخوبی تعارضهای خانوادگی را رصد میکنند. هرچه تصمیمگیری در خانواده پرریسکتر و پرابهامتر باشد، دسترسی به سرمایه دشوارتر و پرهزینهتر خواهد شد. در نتیجه، ارزشگذاری بنگاه خانوادگی در مقایسه با رقبای مشابه کاهش مییابد.
- هزینههای روانی و فرسایش سرمایه اجتماعی
تعارض ساختاری نهتنها منابع مالی را هدر میدهد، بلکه اثرات روانی شدیدی بر اعضای خانواده دارد. فضای بیاعتمادی، فرسودگی عاطفی و کاهش روحیه همکاری پیامدهایی است که در حسابداری مالی دیده نمیشود اما بهشدت آینده کسبوکار را تحت تأثیر قرار میدهد.
چطور بفهمیم تعارض «شخصی» است یا «ساختاری»؟
یکی از چالشهای بزرگ در کسبوکارهای خانوادگی این است که اعضا اغلب نمیدانند منشأ واقعی اختلافشان چیست. بسیاری از تعارضها در ظاهر شخصی به نظر میرسند، در حالی که ریشه آنها در قراردادها، سازوکارهای تصمیمگیری و ساختارهای حقوقی نهفته است. تفکیک این دو بسیار حیاتی است؛ زیرا اگر تعارض را به اشتباه شخصی تلقی کنید، انرژی زیادی صرف اصلاح روابط انسانی میشود، بدون آنکه مشکل اصلی حل شود. اما اگر بفهمید که مشکل ساختاری است، میتوانید با اصلاح قواعد و بازطراحی سازوکارها، اختلاف را بهطور پایدار مدیریت کنید.

چگونه تعارض ساختاری در حاکمیت کسبوکارهای خانوادگی را حل کنیم؟
تعارض ساختاری در حاکمیت کسبوکارهای خانوادگی میتواند هم آشکار و هم پنهان باشد. در سطح آشکار، به اختلافها و دعواهایی منجر میشود که حتی به فضای عمومی کشیده شده و شهرت خانواده و کسبوکار را تخریب میکند، مشتریان را فراری میدهد و استعدادهای غیرخانوادگی را از همکاری منصرف میسازد. در سطح پنهان، این تعارض میتواند شرکت را فلج کند، چون مالکان دیگر قادر به تصمیمگیریهای کلیدی نیستند. در نهایت، تمام این پیامدها به زیان مالی و کاهش سودآوری منجر میشود.
یکی از مشکلات اصلی آن است که تعارض ساختاری همیشه به راحتی قابل شناسایی نیست. بسیاری از مالکان – بهویژه نسلهای بعدی – آشنایی دقیقی با اسناد حقوقی و قراردادهای رسمی خود ندارند و صرفاً به روایتهای شفاهی اینطور کارها را انجام میدهیم تکیه میکنند. این ناآگاهی سبب میشود متوجه نشوند که آیا مشکل از افراد است یا از ساختار حقوقی.
برای کاهش موفقیتآمیز این نوع تعارض، نخستین گام همیشه شخصیزدایی از مسئله است. موضوع درباره افراد نیست، بلکه درباره ساختارهاست. پس از درک این موضوع، میتوان از چند رویکرد مختلف برای اصلاح یا کاهش تعارض استفاده کرد.
۱. تغییر در ساختارها
یکی از راهکارهای اصلی، بازنگری در نحوه مالکیت یا قواعد قانونی تصمیمگیری است. این مسیر دشوار و پرهزینه است، زیرا نیازمند تغییر سلسلهمراتب، همکاری بین اعضای متخاصم و مشاورههای حقوقی سنگین است. اما در عین حال، اگر به درستی اجرا شود، بیشترین تأثیر را دارد.
نمونهها:
- خانواده شیپ میتوانستند با اصلاح توافقنامه عملیاتی، درصد لازم برای تصویب تصمیمهای مهم را از ۷۶٪ به سطح پایینتری کاهش دهند.
- دو خواهر فرانسوی میتوانستند با اصلاح قرارداد شراکت خود، روش تعیین قیمت فروش را از طریق ارزیابی مستقل توسط یک مؤسسه معتبر ارزشگذاری انجام دهند تا خطر اخراج ناخواسته یکی از شرکا برطرف شود.
هرچند این روش نیازمند یک جهش ایمانی است، اما در صورت موفقیت، ساختار را بهطور بنیادی تغییر داده و اثرات پایدار ایجاد میکند.
۲. ایجاد حاکمیت اجرایی (Enacted Governance)
رویکرد دیگر آن است که خانوادهها چارچوبهایی غیررسمی اما عملی طراحی کنند. این چارچوبها الزام حقوقی ندارند، اما در عمل فرآیند تصمیمگیری سالم و پایدار را تقویت میکنند.
مثالها:
- تشکیل شورای مالکان که اگرچه قدرت قانونی ندارد، اما بهعنوان بستری برای بحث و ایجاد اجماع پیش از تصمیمگیری رسمی استفاده میشود.
- در یک خانواده چهارشاخه، داراییها در یک تراست تحت اختیار یک متولی قانونی واحد بود. برای جلوگیری از تعارض ساختاری، تصمیم شد که متولی تنها در صورت تأیید اکثریت نسل ارشد (با حضور حداقل یک نماینده از هر شاخه) تصمیم نهایی را بگیرد.
حاکمیت اجرایی تهدید کمتری دارد و منابع کمتری نسبت به تغییر ساختار رسمی نیاز دارد، هرچند ممکن است زمانبرتر باشد و نتواند ریشه تعارض را بهطور کامل از بین ببرد.
۳. صبر کردن و گذر زمان
در برخی شرایط که همگرایی ممکن نیست، خانوادهها ترجیح میدهند صبر کنند تا با گذر زمان، تعارض ساختاری خودبهخود کاهش یابد. برای مثال، در یک بنبست ۵۰/۵۰، با ورود نسلهای بعدی و تقسیم مالکیت میان گروههای بیشتر، امکان اجماع سادهتر میشود.
اما این روش معایب جدی دارد:
- ممکن است سالها طول بکشد.
- در این مدت داراییهای مشترک آسیب میبینند.
- تعارض میتواند به نسل بعدی منتقل شود و آنها را نیز درگیر کند.
۴. جدایی یا فروش
در شدیدترین حالت، بهترین راهحل میتواند فروش یا تقسیم کسبوکار خانوادگی باشد. گرچه بسیاری آن را شکست میدانند، اما در تجربههای واقعی، این روش گاهی یک راهکار سازنده و رهاییبخش بوده است. با این اقدام، مالکان از قید و بند روایتهای گذشته و تعارض ساختاری در حاکمیت کسبوکار خانوادگی آزاد میشوند و فرصت شروعی تازه پیدا میکنند.
راهحل عملی خانواده شیپ
در مورد خانواده شیپ، برادران به این نتیجه رسیدند که جدایی یا صبر کردن برای گذر زمان، هیچیک گزینههای مناسبی نیستند؛ چرا که کسبوکارشان به شدت آسیب دیده بود. همچنین دریافتند که تغییر ساختارهای حقوقی بسیار پرهزینه و در عمل غیرممکن است، چون به توافق نمیرسیدند.
در نهایت، آنها تصمیم گرفتند شکل تازهای از حاکمیت اجرایی (Enacted Governance) ایجاد کنند. برای این منظور:
- شورای مالکان با اختیارات محدود تشکیل دادند.
- هیئتمدیره را بازسازی کرده و فقط از مدیران مستقل تشکیل دادند.
چند سال اول دشوار بود؛ چون برادران باید یاد میگرفتند چگونه اختیارات خود را به هیئتمدیره تفویض کنند و در عین حال مرزهای دخالت شورای مالکان را مشخص سازند. اما در بلندمدت، این الگو نتیجه داد: بنبستها شکسته شد، گفتوگوهای سازنده از سر گرفته شد و تصمیمگیریها بهبود یافت. کسبوکار احیا شد و با حذف اصطکاکهای تصمیمگیری، روابط برادران نیز سالمتر گردید. اکنون نیز آنها در مسیر انتقال کسبوکار به فرزندانشان قرار دارند.
جمعبندی
هیچ مرحلهای از تملک و اداره یک کسبوکار خانوادگی خالی از تعارض نیست. تفاوت در این است که برخی تعارضها ماهیتی شخصی دارند و برخی دیگر ساختاری. تجربه نشان داده است بسیاری از بحرانهایی که ظاهراً غیرقابل حل جلوه میکنند، در واقع ریشه در تعارض ساختاری در حاکمیت کسبوکارهای خانوادگی دارند؛ تعارضی که از قراردادها، توزیع مالکیت یا طراحی نادرست سازوکارهای تصمیمگیری برمیخیزد. بنابراین، برای رهبران و مالکان خانوادگی حیاتی است که هنگام مواجهه با بنبستها، منشأ تعارض را بازشناسند و بپرسند: آیا این مشکل حاصل روابط انسانی است یا نتیجه ساختارهای نادرست؟
Source:


